هر فردی در طول زندگی خود می تواند هر روز دستخوش شادمانی ها و دلتنگیها شود اما زمانی که علائم و نشانه های مربوط به شادمانی ها و دلتنگی ها از میرانی عبور کند که موجب اختلال در روند طبیعی زندگی ، شغلی و فعالیت های روزمره شود ممکن است آن فرد به اختلال افسردگی یا دو قطبی مبتلا شده باشد. به طور کلی می توان گفت که اختلالات خلقی از جمله اختلالات روانی هستند که آشفتگی های هیجانی شکل بارز آن هست و می تواند از اندوه شدید و کناره جویی در افسردگی تا سرخوشی و تحریک پذیری مفرط در شیدایی و مانیا ادامه داشته باشد. همانطور که می بینید این اختلال ها به شکل وسیعی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد که در صورت عدم اهمیت به آن و ندیده انگاشتن می تواند بدتر شدن حال فرد و بسیاری از مشکلات شدید تر را به همراه داشته باشد به همین دلیل درمان مهم ترین کاری است که این افراد در این دوران باید به آن توجه داشته باشند. در ادامه به افسردگی و دو قطبی اشاره می کنیم تا با آن ها آشنا شوید و لی به دلیل مهم و گسترده بودن این بحث باید تشخیص درست از سوی فردی متخصص انجام شود.

اختلال افسردگی اساسی :

بر اساس مطالعات مشاوره روانشناسی دوره های افسردگی اساسی حد اقل دو هفته است و باید حد اقل چهار علاکت تغییرات اشتها و وزن، تغییرات خواب و فعالیت، فقدان انرژی، احساس گناه، مشکل در تفکر و تصمیم گیری و افکار عود کننده مرگ یا خودکشی را هم داشته باشد که اختلال در عملکرد شغلی و یا اجتماعی فرد مبتلا به این اختلال روانی ایجاد کرده باشد.  در حالت کلی نشانه های این اختلال شامل خلق افسرده در اکثر ساعات روز و تقریبا تمام روز ها وجود دارد مثلا احساس اندوه، نا امیدی و یا پوچی که قابل رویت توسط دیگران است. مورد دیگر کاهش لذت و علایق در تمام یا تقریبا تمتم فعالیت های شبانه روزی و تقریبا تمام روز ها و مورد دیگر کاهش وزن چشمگیر بدون گرفتن رژیم غذایی یا افزایش وزن و کاهش و افزایش اشتها تقریبا در تمام روز ها و بی خوابی و پرخوابی و سرآسیمگی یا کندی روانی و حرکتی در تمتم روز ها و خستگی و فقدان انرژی در تقریبا تمام روز ها و احساس بی ارزشی و احساس گناه مفرط و کاهش توانایی تمرکز و تفکر در تمام روز ها و افکار مکرر مربوط به مرگ و خودکشی است.

اختلالات دو قطبی:

سه شکل از اختلال دو قطبی وجود دارد که شامل نوع یک، نوع دو و خلق ادواری است که در ادامه به هرکدام از آن ها برای آشنایی شما اشاره می کنیم.

اختلال دو قطبی نوع یک:

فرد مبتلا باید حداقل یک دوره مانیا یا مختلط با افسردگی و گاهی دوره های افسردگی اساسی داشته باشد. دوره مختلط دو ره ای به طول حداقل یک هفته است که در آن هر دو دوره مانیا و افسردگی اساسی تقریبا هر روز پیدا می شوند. مهم ترین جنبه اختلال دو قطبی نوع یک وجود مانیا است.

اختلال دو قطبی نوع دو:

این اختلال گونه ای از اختلالدو قطبی است که دوره های افسردگی اساسی و هیپومانیا و نه مانیا در آن دیده می شود . در این اختلال فرد یک یا تعداد بیشتری دوره افسردگی و حد اقل یک دوره هیپومانیا داشته باشد. ملاک های دوره هیپومانیا شبیه ملاک های دوره مانیا هستند ولی کوتاه مدت تر هستند و به جای یک هفته، 4 روز به طول می انجامد.

چگونه اختلال دو قطبی را تشخیص دهیم؟

دوره مانیا:

بر اساس مطالعات مشاوره خانواده دوره مشخصی که حد اقل یک هفته طول بکشد، خلق به شکل غیر طبیعی و مدلوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر باشد و فعالیت هدفمند یا انرژی فرد به شکلی نا هنجار و مداوم افزایش یابد و این حالات در اکثر اوقات شبانه روز و تقریبا در تمتم روز ها دیده می شود. افزایش اعتماد به نفس کاذب و خود بزرگ بینی،کاهش نیاز به خواب، پرحرفی بیش از حد معمول ، پرش افکار و حواس پرتی ، اشتغال مفرط به غعالیت هایی که می تواند پیامدهای دردناک زیادی برای فرد ایجاد کند.

دوره هیپومایا:

طی دوره مشخصی که حداقل چهار روز طول بکشد و خلق به شکل غیر طبیعی و مداوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر است و فعالیت های هدفمند یا انرژی فرد به شکلی نا هنجار و مداوم افزایش یابد و این حالات در اکثر اوقات شبانه روز و تقریبا در تمام روز ها دیده شود.و افزایش اعتماد به نفس کاذب و خود بزرگ بینی، کاهش نیاز به خواب، پرحرفی و پرش افکار و اشتغال به فعالیت هایی که می تواند پیامدهای دردناک زیادی برای فرد ایجاد کند مثل ولخرجی و خرید افراطی، بی احتیاطی های جنسی یا سرمایه گذاری های احمقانه و .... 

دوره افسردگی اساسی:

حداقل پنج مورد از علائم زیر در طی یک دوره دو هفته ای دیده می شوند و سبب تغییر عملکرد قبلی فرد می گردند. و یکی از علائم موجود باید خلق افسرده و یا از دست دادن علاقه و لذت باشد.  که خلق افسرده در اکثر ساعت های روز وجود داشته باشد و کاهش مشخص علایق و لذت در تمتم یا تقریبا در تمام فعالیت های شبانه روزی و تقریبا تمام روز ها و کاهش چشم گیر بدون گرفتن رژیم غذایی یا افزایش وزن و یا کاهش و افزایش اشتها در تقریبا تمام روز ها و بی خوابی و پرخوابی و سرآسیمگی و کندی روانی حرکتی و فقدان انرژی و خستگی در تمام روز ها و احساس بی ارزشی یا احساس گناه مفرط یا متناسب و کاهش توانایی تفکر و تمرکز در تمام روز ها و افکار عود کننده مربوط به مرگ است.

همانطور که دیدی این اختلال بسیار گسترده است و تا حدود زیادی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد از این رو برای نجات فرد از این شرایط و تجربه حال بهتر و بهبود سلامت روان او باید درمان های لازم  از سوی افراد متخصص انجام شود. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه با بهترین مرکز مشاوره در ارتباط باشید.