طلاق تاثیرات متفاوتی به زن و مرد می گذارد و این تاثیر می تواند بر حسب شرایط متفاوت باشد . طلاق علاوه بر مشکلات و تاثیرات منفی که می تواند به روی زن و مرد بگذارد ، بر روی کودکان و نوجوانان نیز خواهد داشت . در ادامه به تاثیرات طلاق و جدایی بر روی ودکان و نوجوانان اشاره می کنیم .

تاثیر طلاق بر کودکان چیست ؟

مشاوره کودک در شمال تهران نشان می دهد که به نظر می رسد کودکان پیش دبستانی بیشتر از سایرین مستعد تاثیرات منفی طلاق هستند . شاید به این نظر که سطح رشد شناختی آن ها هنوز در حدی نیست که بفهمند چه اتفاقی افتاده و شاید در علت جدایی والدینشان دچار سوء تعبیر می شوند . معمولا بسیاری از این کودکان درست پس از طلاق دچار کابوس می شوند و بازی هایشان حاکی از افسردگی می باشد . خورد و خوراکشان نیز دچار اختلال می شود و برخی از آن ها دچار شب ادراری می شوند و از این که خودشان باعث جدایی شده باشند ، احساس گناه می کنند .کودکانی که پدر و مادرشان از هم جدا شده اند در مهد کودک هنگام کنش متقابل با همسالان کمتر بچه های دیگر را بغل می کنند ، کمتر لبخند می زنند و بیشتر گریه می کنند و نق می زنند . در این میان کودکانی که مدرسه می روند در مقایسه با کودکان پیش دبستانی بهتر بتوانند سازگاری نشان دهند ، زیرا به مشکلات والدینشان آگاهی بیشتری دارند و معمولا علت طلاق را بهتر می فهمند و با وجود این کودکان در این گروه سنی معمولا احساس رها شدگی از سوی والدین می کنند و پس از طلاق از آنان خشمگین می شود و در بسیاری از موارد به خصوص در مورد پسران عملکردشان در مدرسه ضعیف می شود و هم در خانه و هم در مدرسه مشکلات رفتاری نشان می دهند . 

آثار طلاق بر نوجوانان و جوانان چیست ؟

مطالعات بهترین کلینیک های روانشناسی کشور نشان داده است که طلاق علاوه بر این که به سنین کودکی تاثیر گذار است در نوجوانان نیز تاثیراتی می گذارد . بلوغ که معمولا بین 9 تا 13 سالگی غاز می شود ، روندی است که طی آن از دوره کودکی خارج شده و پای بر دوران بزرگسالی گذاشته است . اگر طلاق والدین همزمان یا این دوره رخ دهد توجه فرزندان به سمت منافع شخصی خودشان به صورت بارز تری دیده می شود . طلاق خصوصیات بلوغ را شدت می بخشد و می تواند باعث بروز تمایلات افراطی این مرحله از رشد شود . احساس رنج و منفی بافی ، مقاومت ، عدم ایجاد ارتباط با افراد خانواده و تمایل به آزادی همه و همه پر رنگ تر می شود . مثلا فقدان پدر در خانواده باعث می شود که مدیریت در خانواده کاهش یابد . به خصوص زمانی که فرزند مدیریت مادر را قبول نداشته باشد . در نتیجه کنترل و نظارت بر فرزندان کاهش می یابد . همچنین فقدان حضور مادر عمدتا فضای عاطفی خانواده را کاهش می دهد و ممکن است فرزندان در خارج از خانه به دنبال جبران خلا عاطفی خود باشند ، که گاه به فرار از خانه ، ایجاد ارتباط با دوستان نا مناسب و اعتیاد و ... منتهی می شود .

در صورتی که فرزندان مجبور باشند خود را با نا پدری و یا نا مادری وفق دهند معمولا میزان آسیب پذیری آن ها بیشتر شده و گرایش آن ها به فرار از خانه و اعتیاد و ... افزایش می یابد . تحقیقات حاکی از آن است که والدینی که جدا شده اند در مقایسه با والدین دیگر کمتر به فرزندان خود محبت می کنند و محدودیت بیشتری نیز برای آن ها قائل هستند . کمتر توقع رفتار آگاهانه از فرزندان خود دارند و کمتر می توانند بر فرزندان خود کنترل داشته باشند .

سکس تراپیست خوب بیان می کند که علاوه بر طلاق قانونی ، طلاق عاطفی نیز به وجود می آید و باعث ایجاد روابط عاطفی ضعیف در خانواده می گردد که آثار منفی آن از طلاق بیشتر است و باعث گریزان شدن فرزندان از محیط خانواده می شود ، زیرا بچه ها در طلاق به یک آرامش نسبی در محیط خانه دست می یابند و هرچقدر که تعامل در محیط خانواده کاهش یابد ، فرد گرایی بیشتر می شود و هر فرد هر کاری که بخواهد انجام می دهد و در نتیجه میزان آسیب هم افزایش می یابد . ازدواج خوب و خانواده سالم عاری از مشکلات گفته شده است این در حالی است که طلاق عاطفی روابط همسران را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و می توانیم بگوییم که قربانیان اصلی آن فرزندان هستند . زیرا که کودکان شاهد احترام متقابل بین پدر و مادر نیستند و محبت و عاطفه جای خود را به پرخاشگری داده است . در این شرایط ، دور از انتظار نیست که کودکان هم مثل والدین ، برای تحمل شرایط ، به کناره گیری از روند زندگی عادی روی بیاورند . شرایط دشوار در خانواده باعث به وجود امدن اختلالات روانی و رفتاری می شود و همچنین کودکان احساس می کنند که در به هم خوردن رابطه ی پدر و مادرشان نقش دارند و احساس گناه می کنند و این احساس گناه باعث می شود تا برخی رفتار هایی نظیر پرخاشگری و عصبانیت با همسالان یا دیگر افراد داشته باشند . بزرگ شدن فرزندان در محیط خانوادگی سالم بسیار مهم می باشد و سلامت روانی کودک را رقم می زند .