هر چقدر هم تلاش کنیم، نمی توانیم از تاثیرات والدینمان فرار کنیم، بعضی اوقات آگاهانه تغییر مسیر می دهیم تا شریکی را برای زندگی با خود انتخاب کنیم که متضاد والدینمان باشد و به طرز عجیبی میزان قدرت تاثیر آن ها را بر ما نشان می دهد. به این صورت که ممکن است به خاطر نیاز بسیار شدیدتان به دست یافتن آن چه در کودکی تان تامین نشده است به شریک زندگی تان جذب شده باشید. هدف از بیان این بود که در تربیت فرزندانمان و انتخاب روش های فرزند پروری دقت به خرج دهیم زیرا که در زندگی آینده فرزندانمان بسیار تاثیر گذار است. در ادامه به والدینی اشاره می کنیم که بیشترین آسیب را به فرزتدان می زنند.

والدین خرده گیر:

بر اساس مطالعات مشاوره روانشناسی کلماتی که در انتقاد از فرزند بیان می شوند، به همان اندازه‌ی ضربه های فیزیکی، آسیب زننده و دردناک هستند. و سیلی های لفظی هستند که با تهدید، تحقیر و فریاد همراه هستند و به طور به خصوصی به کودک آسیب می زند. نام های توهین آمیز در ذهن کودک بارها و بارها انعکاس پیدا می کند تا زمانی که او باور می کند به راستی احمق، خودخواه، تنبل و یا زشت است. انتقاد یکی از والدین و یا تهدید او به پس گرفتن عشق خود از فرزند همراه است. کودکان کاملا به والدینشان وابسته هستند و پدر و مادری که خرده گیرند، به طور مداوم احساس ایمنی فرزندش را متزلزل می سازد و این عمل هم به نوبه ی خود، تاثیر ناخوشایندی بر پیدایش احساس از خود در کودک می گذارد. انتقادهای مداوم چنان آسیب هیجانی به کودک وارد می کند که غلبه بر آن، احتمالا به زمانی طولانی احتیاج دارد.

والدین کنترل کننده:

طبق مطالعات مشاوره خانواده بعضی از والدین می ترسند در صورتی که اگر آزادی بیشتری به فرزندشان بدهند، آن ها آسیب ببینند. و فکر می کنند که با این کار او را از هر خطری مصون نگه می دارند و متاسفانه تشخیص نمی دهند که در این روند، فرزندشان را از فواید آموختن از طریق تصمیم گیری های شخصی و اشتباهات خود محروم کرده اند. بعضی از والدین کنترل کننده، اقتدار طلب نیز هستند و آن ها به شدت اعتقاد دارند که فرزندشان باید همیشه از آن ها اطاعت کند و با الگوهای معینی رفتار کنند و اگر قوانین را بشکند و از آن ها سر پیچی کند، حق تنبیه کردن به هر روشی دارند.  والدینی که خودشان توسط والدینشان بیش از حد کنترل شده اند با این کار احساس خشمی را که نتوانسته اند به والدینشان ابراز کنند، آشکار می سازند.

احساس مالکیت:

بر اساس گفته روانشناس ازدواج چنین والدینی به هر چیز و هر کسی که او را تهدیدی برای دور کردن فرزندش از او بداند، ابراز حسادت می کند و این رفتار ممکن است در تمام مدت کودکی فرزندش ادامه داشته باشد. با بزرگ تر شدن فرزندش، به جای این که کنترل خود را کاهش دهد، سخت گیر تر هم می شود و همیشه به دنبال این است که فرزندش هر لحظه از روز کجاست و مقررات سفت و سختی برای آن تعیین می کند. احساس مالکیت بعضی از والدین ناشی از این است که به حفظ فرزندشان از آسیب کمک می کنندو همچنین والدین ممکن است که  نخواهند فرزندشان از آن ها دور شود تا نیاز های آن ها در برآورده کند و از فرزندشان توقع مادر و پدری کردن داشته باشند. بعضی از والدین به دلیل این که همسرشان نیازهایشان رابرآورده نمی کند و یا طلاق گرفته اند و یا همسرشان فوت شده است به فرزندشان بیش از حد وابسته باشند و وقتی پدر یا مادر با فرزندش به گونه ای رفتار کند که انگار دوست یا محرم اسرارش است این طرز رفتار هیجانی است.

والدین بی توجه:

این مورد از آسیب زا ترین حالت می باشد. والدین به دو حالت ممکن است فرزندان خود را مورد بی توجهی قرار دهند. یکی از آن ها حالت فیزیکی می باشد که ممکن است فرزند خود را ساعت ها در ماشین منتظر بگذارند و یا به خاطر طلاق آن ها را ترک کنند و به هر علتی در دسترس فرزندشان نباشند و آن ها را از عشق ، توجه، محبت و تشویق که از ضرورت های هر والدینی است محروم سازند. زمانی که هر یک از والدین چنین سبک رفتاری را با فرزند خود داشته باشد کودک با خود فکر خواهد کرد که دوست داشتنی نیست و ایراد از اوست و لایق دوست داشته شدن نیست. پدر و مادر با هرگونه بی توجهی می توانند در آینده فرزندشان تاثیر بگذارند. عشق، محبت و امنیت از نیاز های اساسی و مهم هر کودکی می باشد و در صورتی که والدین این نیاز کودک را رفع نکنند و نسبت به آن بی توجه باشند کودک در بزرگسالی مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت. امروزه با افزایش دانش روانشناسی زوجین می توانند بهترین روش های تربیتی را از سوی متخصصان مراکز مشاوره آموزش ببینند و این سبک های تربیتی را در زندگی خود برای داشتن آینده بهتر فرزندانشان اجرا کنند.