یکی از مهم ترین مشکلات مربوط به مراقبت‌های اولیه مادرانه، قصور مادر در درک احساسی و هماهنگ بودن با آن چه که کودک احساس می‌کند، است. یک مادر باید بتواند خوشحالی، ترس، سردرگمی، نا امیدی و در کل همه‌ی احساسات و هیجانات را بشناسد تا بتواند کودکش را با همدلی و محیتی سخاوتمندانه درک کند و به او پاسخ دهد. هر کودکی نیاز دارد که تجربه‎‌های درونی اش تایید شوند. برای مثال وقتی کودکی چهار دست و پا،  دامن مادرش به سمت دیگر می رود به عقب نگته می‌کند تا مطمئن شود که مادرش هنوز آنجاست و در ترس و هیجان او شریک است. طبق نظر مشاور خانواده نیاز به انعکاس دقیق و محبت در سال های اولیه شکل گیری هر انسانی بسیار ضروری است . زمانی که کوچک هستیم به تمام توجه و محبت مادرمان نیاز داریم. اگر نیاز های کودکانه ما درک شود و به این باور برسیم که ذاتا خوب هستیم و با بیشتر شدن سنمان می توانیم از نیازهای غیر واقعی مان از مادر و این که در مرکز توجه او و مهم ترین فرد روی زمین باشیم دست بکشیم. اگر که والد به اندازه ی کافی خوب نباشد مرتبا احساسات کودکش را نادیده می گیرد و آن ها را بد تفسیر می کند. 

آیا مادر فقط در کودکی موثر است؟

همانگونه که کودکان برای هویت یابی به مادرشان رجوع می‌کنند زنان بزرگسال نیز مشتاق تایید و درک شدن از جانب مادرشان هستند . وقتی مادرمان به خاطر ما سر شوق می آیند ما خوشحال می شویم و وقتی به ما بی اعتنایی می کنند دلسرد می شویم. 

البته باید به این نکته تایید کرد که هیچ مادری نمی تواند همیشه با گرمی به تجربه های دخترش واکنش نشان دهد و این طبیعی است که واکنش مادر در مواقعی همراه با سردرگمی، نا امیدی، بی توجهی و عصبانیت باشد. و همچنین وقتی خسته و پریشان است توجه خود را از کودک می‌گیرد و این واکنش های نا کامل باعث ایجاد سوءتفاهم و برداشت های اشتباه که همگی از بخش های روابط انسانی است، ایجاد می‌شود. زمانی که مادر توانایی رفع تمام نیازهای دختر را نداشته باشد، دختر باید یاد بگیرد که چطوز خودش با آن ها مواجه شود. در نتیجه او کاردان تر و انعطاف پذیر تر می شود و توانایی تطبیق بیشتری می یابد. در کنار آن ها مادر احساسات کودکش را تایید و تصدیق می کند اما به او اجازه نمی دهد که حقوق دیگران را که شامل حقوق خود مادر نیز می‌شود پایمال کند. این موضوع فقط زمانی تحقق می یابد که مادر و کودک، به جای دلبستگی در هم تنیده ، به تفاوت ها و جدا بودن خویش احترام بگذارند. در یک رایطه سالم هر دو طرف می دانند که ((من من هستم و تو تو هستی)).

در هر سنی که باشیم، تمایل داریم که تایید و به رسمیت شناختن از سوی مادرمان را دریافت کنیم، اما به عنوان بزرگسالات عاقل باید قبول کنیم که مرکز جهان نیستیم. فردی که توجه و محبت کمی از سوی مادرش دریافت می کند دچار مشکلاتی خواهد شد و از سویی دختری هم که اهمیت و محبت از سوی مادر بزرگنمایی می شود تیز آسیب خواهد دید و همواره نا امید خواهد شد زیرا بر خلاف مادر افراط کارش ، با افرادی که در زندگی با آن ها مواجه می شود او را تحسین و ستایش نمی کنند و در نتیجه در زندگی و رابطه های خود احساسات نا خوشایندی را تجربه خواهد کرد . 

طبق مطالعات مشاوره روانشناسی تایید کم شکل های زیادی دارد و تاثیرات آن نیز متفاوت است اگر مادر تنها زمان هایی که سرحال و خوشرو بودیم همراهی کرد و زمان هایی که غمگین بودیم، ممکن است ما هم خودمان را در زمان های غصه دار بودن یا افسردگی سرزنش کنیم. یا اگر مادرمان همیشه در زمان های بیماری و ناراحتی به ما پاسخ داده و نه در زمان های شادی و استقلالمان ، ممکن است خود را از ماجراجویی های زندگی کنار بکشیم. در حالت کلی می توان گفت که وقتی نزدیک ترین اطرافیانمان با همه وجود ما یعنی هم با بخش مهربان مان و هم بخش خشمگینمان ، سر زندگی و افسردگی ، فکر و ..... همدل و مهربان هستند، ما خود به خود دوست داشتنی می شویم. 

سخن آخر:

بر اساس مطالعات مشاوره قبل ازدواج سنین کودکی از مهم ترین دوران زندگی هر فردی می باشد و والدین به خصوص مادر نقش بسیار مهمی را ایفا می کند. اگر که هر کدام از نیاز های اساسی کودک یعنی نیاز به محبت توجه و امنیت، نیاز به استقلال ، مرزبندی، تفریح ، شادی و ...... رفع نشوند. باعث ایجاد مشکلاتی در سنین بزرگسالی خواهد شد و فرد در مهارت های ارتباطی، ازدواج، خانواده و فرزندان و ...... تاثیرات زیادی را خواهد داشت. از طرفی والدین به عنوان الگوی اساسی کودکان خود هستند به همین دلیل هر گونه انعکاس و توجه و رفتار و افکار باید اهمیت داده شود. امروزه با پیشرفت علم روانشناسی خانواده ها می توانند در زمینه فرزند پروری و ارتباط با فرزند دختر و پسر خود از مشاوران و متخصصان بهترین مراکز مشاوره راهنمایی دریافت نمایند.