در زمانه‌ای که اخبار جنگ و ناامنی لحظه‌به‌لحظه به گوش می‌رسند، والدین با چالشی بزرگ مواجه هستند: چگونه می‌توان در چنین شرایطی برای کودکان احساس امنیت ایجاد کرد؟ دنیای کودکی، دنیای آرامش، بازی و خیال‌پردازی است. اما جنگ، این دنیای لطیف را با هجوم ترس و اضطراب در هم می‌شکند. این مقاله پاسخی جامع و انسانی به این سؤال اساسی است که در دل بحران‌های انسانی، چگونه می‌توان پناهگاهی امن برای کودکان ساخت؟

اهمیت احساس امنیت در دوران کودکی

 

کودکان همانند نهال‌های نوپا هستند؛ برای رشد و شکوفایی نیازمند خاکی امن و محیطی پایدارند. امنیت، همان خاک غنی است که ریشه‌های شخصیت کودک در آن محکم می‌شوند. مشاور خانواده می گوید اگر این حس از بین برود، نه‌تنها سلامت روانی کودک آسیب می‌بیند، بلکه رشد عاطفی، اجتماعی و حتی جسمی او نیز مختل خواهد شد.


تأثیر مستقیم جنگ بر روان کودک

 

آیا کودک متوجه جنگ می‌شود؟ بله. حتی اگر ما با او درباره جنگ صحبت نکنیم، او با دقت تمام از نگاه‌ها، صداها، اخبار، و حتی لرزش دستان ما، ترس را دریافت می‌کند. علائمی مانند کابوس‌های شبانه، اضطراب جدایی، پرخاشگری یا کناره‌گیری اجتماعی می‌تواند نشانه‌های اضطراب ناشی از جنگ در کودکان باشد.


۱. صداقت آرام‌بخش؛ حرف زدن بدون ایجاد ترس

 

یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای ایجاد حس امنیت، صحبت صادقانه و در عین حال آرام‌بخش با کودک است. نیازی نیست تمام جزئیات تلخ جنگ را با او در میان بگذارید. اما انکار واقعیت نیز می‌تواند حس اعتماد کودک را از بین ببرد. می‌توانید بگویید:

 

«بله عزیزم، اتفاقاتی در حال رخ دادن است که ممکن است کمی ترسناک باشد، اما ما تمام تلاش‌مان را می‌کنیم تا تو در امنیت باشی.»


۲. حفظ روتین‌های روزمره؛ لنگر ثبات در دریای طوفانی

 

در دل آشوب، برنامه‌ریزی منظم همانند قطب‌نما برای کودک عمل می‌کند. مشاور خانواده می گوید خواب به‌موقع، وعده‌های غذایی منظم، زمان مشخص برای بازی و قصه‌خوانی می‌تواند به کودک این پیام را بدهد که جهان هنوز قابل پیش‌بینی است و او در دل این پیش‌بینی‌پذیری، ایمن است.


۳. کاهش مواجهه با اخبار جنگی

 

کودکان مثل اسفنج هستند؛ احساسات و نگرانی‌های اطراف را به خود جذب می‌کنند. صدای بلند اخبار، تصاویر ترسناک و گفتگوهای بزرگسالان درباره کشتار یا تخریب، می‌تواند تأثیرات منفی زیادی بر کودک بگذارد. تا حد امکان، منابع اطلاعاتی کودک را کنترل کنید و در عوض، زمان را با فعالیت‌های آرام‌بخش پر کنید.


۴. بازی‌درمانی؛ زبان پنهان کودک برای بیان احساسات

 

بازی‌ها فقط برای سرگرمی نیستند؛ آن‌ها زبان کودک برای پردازش احساسات هستند. بازی‌های نمادین مانند خانه‌سازی، نقاشی، یا نقش‌بازی با عروسک‌ها می‌تواند به کودک کمک کند ترس‌ها و نگرانی‌هایش را به‌صورت غیرمستقیم ابراز کند. والدین با شرکت در این بازی‌ها، می‌توانند از وضعیت درونی فرزند خود آگاه شوند.


۵. در آغوش گرفتن کودک؛ تماس فیزیکی امن

 

در شرایط بحرانی، آغوش والدین مانند دژی محکم برای کودک عمل می‌کند. تماس فیزیکی مثل نوازش، بغل‌کردن و گرفتن دست کودک، پیام غیرکلامی امنیت را به او منتقل می‌کند. این تماس‌ها می‌توانند سطح هورمون‌های استرس را کاهش داده و احساس آرامش ایجاد کنند.


۶. آموزش راهکارهای مقابله با اضطراب

 

اگرچه کودک ممکن است توان تحلیل منطقی نداشته باشد، اما می‌توان راهکارهایی ساده برای کاهش اضطراب به او آموزش داد؛ مثلاً تمرین‌های تنفس عمیق، استفاده از تکنیک‌های تجسم (تصور مکان امن)، یا حتی داشتن شیء آرام‌بخش مانند اسباب‌بازی خاص.


۷. نقش حیوانات خانگی در کاهش اضطراب کودک

 

از منظر کلینیک مشاوره اگر خانواده حیوان خانگی دارد، این موجودات می‌توانند مرهمی نرم بر دل نگران کودک باشند. نوازش حیوانات، بازی با آن‌ها یا حتی تماشای حرکاتشان می‌تواند به کودک حس آرامش بدهد. حیوانات خانگی، دوست بی‌قضاوتی برای کودک هستند.

۸. گفتگو درباره احساسات؛ اجازه بده حرف بزند

 

بسیاری از والدین نگران‌اند که اگر درباره احساسات صحبت کنند، کودک بیشتر مضطرب خواهد شد. اما سرکوب احساسات، برعکس عمل می‌کند. بهتر است فضایی امن ایجاد شود که کودک بدون ترس از قضاوت یا نادیده گرفته شدن، احساساتش را بیان کند. مثلاً بگویید:

 

«می‌فهمم که الان ترسیده‌ای، می‌خواهی درباره‌اش حرف بزنیم؟»


۹. به کودک مسئولیت کوچک بدهید

 

در زمان بحران، کودک نیز مانند بزرگسالان می‌خواهد نقش مفیدی داشته باشد. می‌توانید از او بخواهید در جمع‌آوری وسایل ضروری کمک کند، یا در مراقبت از خواهر یا برادر کوچکتر نقش داشته باشد. این کار حس کنترل و قدرت را در او تقویت می‌کند.


۱۰. تقویت معنویت و امیدواری

 

اگر خانواده باورهای معنوی دارد، استفاده از آن می‌تواند منبعی آرام‌بخش برای کودک باشد. دعا، ذکر، یا صحبت درباره اینکه «خیر در پایان پیروز خواهد شد»، می‌تواند نوری از امید در دل کودک روشن کند. این‌ها همانند فانوسی در تاریکی عمل می‌کنند.


۱۱. حفظ ارتباط با دوستان و اقوام

 

در صورت امکان، تماس‌های تصویری یا حضوری با عزیزان مورد اعتماد می‌تواند احساس تعلق و حمایت را تقویت کند. کودکان وقتی می‌بینند شبکه‌ای از افراد حامی پیرامونشان وجود دارد، کمتر احساس ترس و تنهایی خواهند کرد.


۱۲. تنظیم احساسات والدین؛ پیش‌نیاز امنیت کودک

 

اگر والدین خود در وضعیت بی‌ثبات روحی باشند، نمی‌توانند منبع امنیت برای کودک باشند. مانند مهماندار هواپیما که در شرایط اضطراری اول ماسک اکسیژن خود را می‌زند، والدین نیز باید ابتدا مراقب سلامت روانی خود باشند تا بتوانند از فرزندشان مراقبت کنند.


۱۳. آموزش تفاوت بین واقعیت و خیال

 

روانشناس کودک تاکید دارد گاهی کودکان نمی‌توانند بین واقعیت بیرونی و تخیلات ذهنی خود تمایز قائل شوند. والدین باید به کودک کمک کنند این مرز را بشناسد. مثلاً اگر کودک تصور می‌کند صدای آژیر یعنی همه در حال نابودی‌اند، باید با آرامش برایش توضیح داد که این صدا صرفاً هشدار است و ما در جای امنی هستیم.


۱۴. داستان‌گویی؛ بازسازی ذهنی واقعیت

 

داستان‌ها وسیله‌ای برای بازسازی ذهن کودک هستند. با استفاده از قصه‌های نمادین درباره حیواناتی که در جنگل دچار ترس شده‌اند و در نهایت با کمک یکدیگر بر بحران غلبه می‌کنند، می‌توان به کودک امید، شجاعت و احساس کنترل آموخت.


۱۵. درک تفاوت‌های سنی در درک بحران

 

کودک ۳ ساله، بحران را با کودک ۱۰ ساله یکسان درک نمی‌کند. والدین باید با توجه به سن، سطح رشد ذهنی، و ویژگی‌های شخصیتی فرزندشان واکنش نشان دهند. برای کوچکترها بیشتر از زبان تصویر و بازی استفاده کنید و برای بزرگ‌ترها توضیحاتی ساده و مستقیم ارائه دهید.

نتیجه‌گیری: امنیت، از دل رابطه می‌جوشد، نه دیوارهای بلند

 

در نهایت، هیچ پناهگاهی امن‌تر از آغوش گرم و حضور آگاهانه والدین نیست. روانشناس کودک می گوید جنگ، هرچند ویرانگر است، اما اگر کودک در کنار کسانی باشد که او را درک می‌کنند، با او حرف می‌زنند، از او محافظت می‌کنند و به احساساتش احترام می‌گذارند، می‌تواند همچنان احساس امنیت کند.