سبک های دلبستگی در دوران کودکی بهترین عامل و پیشگویی سبک های ارتباطی شما در روابط بزرگسالی هستند. در اصل می توان گفت که شناسایی رابطه شما با مراقب اصلی تان در طول سال های رشد، منجر به درک بهتر چالش های رابطه فعلی تان خواهد شد. به این منظور در ادامه 3 سبک اصلی دلبستگی را معرفی می می کنیم. این را بدانید که با خود آگاهی، خود شناسی و خود یاری می توانید زندگی و روابط بهتری را تجربه کنید. به همین دلیل سبک های ارتباطی دوران کودکی را به شما معرفی می کنیم.

دلبستگی ایمن:

طبق نظر مشاور روانشناس سبک دلبستگی ایمن در واقع مواردی است که در ادامه آن ها را مطرح می کنیم یعنی کودک می داند مراقب او برایش راحتی و آرامش به همراه دارد و احساس او را بهتر می کند و در نتیجه زمانی که در موقعیت و شرایط مظطرب قرار می گیرد او را جستجو می کند و همیشه مطئن است که مراقبش درد دسترس است و زمانی که مراقبش او را ترک می کند پریشان می شود و زنانی که بعد از مدتی مراقب نزد کودک باز می گردد، هیجان زده می شود و با در آغوش گرفتن مراقب اصلی اش، احساس پذیرش و آرامش می کند. ناراحتی کودک به دلیل ترک او در آن دوره کاملا طبیعی است ولی این را در نظر داشته باشید که مراقب اصلی همیشه هست و ثبات فیزیکی و هیجانی دارد و در نتیجه کودک احساس امنیت، ارتباط و ایمن را با خود دارد. و کودک در واقع دلبسته کسی است که قابل اعتماد و همیشگی است. و در نتیجه رابطه ای که این افراد تجربه می کنند اساس رابطه شان صداقت، امنیت و نزدیکی عاطفی است و در بیان احساسات خود مشکلی ندارند و احساس خوبی دارند و از تنهایی خود می توانند لذت ببرند و توانایی خود اریابی و مهارات های ارتباطی را دارا می باشند.

دلبستگی اجتنابی:

طبق تحقیقات مرکز روانشناسی خانواده بر عکس دلبستگی ایمن، کودک دلبسته اجتنابی مراقبی را تجربه کرده است که او را طرد کرده و حتی در مواقعی خشن و نا مهربان بوده است. و کودک به مراقبش به عنوان پایگاهی امن، کمترین اعتماد را دارد و کودک نیز در زمان هایی نسبت به مراقبش پرخاش می کند و کودکان دلبسته اجتنابی نسبت به کودکان دلبسته ایمن، به محیط خانه وابستگی بیشتری دارد و زمانی که مراقب بعد از مدتی دوری به نزد کودک باز می گردد کودک هیچ گونه اشتیاقی از خود نشان نمی دهد ولی زمانی که مراقب او را ترک می کند نگران و مضطرب می شود و در این شرایط، کودک نمی تواند همواره برای ارتباط و امنیت و ایمنی به مراقب خود تکیه کند و در نتیجه، احساساتی که نسبت به او تجربه می کند این است که یا نسبت به او پرخاشگری می کند و یا این که بیش از حد به او وابسته می شود و یا حتی ممکن است که نسبت به او احساس تنفر داشته باشد.در نتیجه آن و ادامه آن تا بزرگسالی این افراد در صحبت کردن درباره احساساتشان جلوگیری می کنند و اگر با فردی احساس نزدیکی کنند خود را دور می کنند و خیلی سخت به دیگران اعتماد می کنند و احساس می کند که تنهایی حال بهتری دارند.

دلبستگی دو سوگرا:

کودک دلبستگی دو سوگرا، توسط مراقبی پرورش می یابد که دمدمی مزاج بوده و محیط پر تنشی را برای وی ایجاد کرده است و در نتیجه این کودک بیش از حد مضطرب خواهد بود و بیش از حد به محیط خانه وابسته خواهد بود و زمانی که مراقب او را ترک کرده است و از او جدا می شود، به حدی غمگین می شود که حتی اگر بعد از مدتی مراقب بازگردد، به هیچ وجه تسلی نخواهد یافت و به راحتی آرام نخواهد شد. و می توان گفت که این کودک اضطراب بسیار زیادی را تجربه می کند و و اغلب زمانی که از مراقبش جدا می شود تسلیم احساسات مضطربانه می شود. و در نتیجه آن اگر با همین سبگ بزرگ شوند در رابطه شان نمی توانند هیجانات را تنظیم کنند و احساستشان در هم ریخته است و از مقصود دیگران نگران هستند و رفتارهای متنقاضی دارند برای مثال به عشق نیاز دارند و لی به دلیل ترس از آن دوری می کنند و از اعتماد کردن می ترسند.

نتیجه گیری:

کودکانی که مراقبت مثبت و پایدار دریافت می کنند اعتماد به نفس بالایی خواهند داشت و همچنین قادر هستند که به دیگران راحت تر اعتماد کنند و پایداری و ثبات در کیفیت رابطه کودک و مراقب، مشخص کننده این است که آیا کودک در آینده از سازگاری با ثبات برخوردار خواهد بود یا نه و این سازگاری شامل رابطه کودک با دیگران، راه های کنار آمدن و مواجهه با موقعیت ها و شرایط پر استرس، انتظارات او از دیگران، درک کلی و نگرش او نسبت به جهان پیرامون است. 

طبق مطالعات مشاوره قبل ازدواج احساسات ایجاد شده در یک کودک دلبسته ایمن به گونه ای است که می تواند روابط خود با دیگران را تنظیم و چگونگس کنار امدن با شرایط پر استرس را بداند و همچنین این کودکان بسیار منعطف هستند و در نتیجه توانایی مدیریت انگیزه بالایی دارند ولی اگر کودک دلبستگی امن را تجربه نکند، احساس امنیت نخواهد کرد و به وسیله ترس و احساسات منفی احاطه خواهد شد و در نتیجه مدیریت انگیزه هم نخواهد داشت.

در حالت کلی حس ایمنی اولیه، موردی مهم برای ارتقا دلبستگی ایمن برای هرکس در هر سنی است. تنها ماندن و طر شدن ترس فوق العاده نیروندی است که به عنوان یک نیاز اساسی وابسته به مرگ و زندگی انسان شروع می شود. زمانی که نوزاد هستیم، اگر ترک و رها شویم، قادر به زندگی نخواهیم بود و زندگی ما وابسته به فرد دیگری است و بنابراین احساس اضطراب و نا امنی در رابطه اولیه مان شکل خواهد گرفت و این ترس تمام زندگی را تحت تاثیر قرار خواهد داد و اگر برای بقا متمرکز شویم به امور دیگر نمی توان تمرکز کرد و در نتیجه توانایی پاسخ به شرایط پر استرس و توانایی مدیریت انگیزه نیز نخواهد بود و موقعیت های پر استرس بحران بسیار بزرگی برای ما خواهد بود. همان طور که دیدیم این سبک های دلبستگی تاثیر زیادی در کیفیت روابط و زندگی ما خواهد داشت و به همین دلیل درک آن ها و آگاهی از آن ها و ارتقا دادن خود می تواند شرایط بهتری را برای ما رقم بزند.برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه با مرکز روانشناسان در ارتباط باشید.