احساس غم و افسردگی دو وضعیت مختلف از وجود هستند که هر کدام دارای ویژگی‌ها و تاثیرات متفاوتی هستند. در ادامه ، به بررسی تفاوت‌های اساسی بین این دو حالت انسانی می‌پردازیم تا به شما کمک کنیم تا بهتر بفهمند چگونه می‌توانند احساسات خود را تشخیص داده و مدیریت کنند.

مقدمه

حالت غم و افسردگی از جمله احساساتی هستند که هر فردی در طول زندگی خود با آن روبرو می‌شود. اما تفاوت بین این دو حالت چیست؟

به راحتی! بیایید عمیق‌تر به علل غم و افسردگی بپردازیم:

علل غم:

 رویدادهای خاص:بهترین مشاور خانواده می گوید احساس غم اغلب ناشی از رویدادها یا شرایط خاصی است که به عنوان منفی یا نامطلوب شناخته می‌شوند. این رویدادها می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

از دست دادن یک عزیز: مرگ یک عضو خانواده، دوست یا حیوان خانگی می‌تواند احساسات عمیقی از غم و اندوه را به وجود آورد.

مشکلات رابطه: اختلافات، جدایی یا خیانت در روابط می‌تواند منجر به احساسات غم و درد قلبی شود.

ناکامی‌ها: شکست‌ها، مواجهه با موانع یا عدم دستیابی به انتظارات در مسیر‌های مختلف زندگی مانند حرفه، تحصیلات یا اهداف شخصی، می‌توانند احساسات غم ایجاد کنند.

رد شدن: رد شدن یا خارج شدن از دایره همکاران،  یا علاقه‌مندی‌های عاشقانه می‌تواند احساسات غم و تنهایی را به وجود آورد.

علل افسردگی:

ناهمواری‌های شیمیایی در مغز: مشاور روانشناس اشاره دارد افسردگی ممکن است تحت تأثیر تغییراتی در سطوح نوروترانسمیترها در مغز قرار بگیرد، به ویژه سروتونین، دوپامین و نوراپی‌نفرین. این ناهمواری‌ها می‌توانند تنظیم عواطف را مختل کرده و به علائم افسردگی منجر شوند.

عوامل ژنتیکی: شواهدی از مطالعات بهترین مشاور خانواده وجود دارد که نشان می‌دهد ژنتیک نقشی در آمادگی افراد برای افسردگی دارد. افرادی که سابقه خانوادگی افسردگی دارند، در معرض خطر بیشتری از تجربه افسردگی هستند.

 رویدادهای زندگی: در حالی که رویدادهای خاص می‌توانند احساس غم را ایجاد کنند، استرس مزمن یا تجربیات ترومایی در طول زمان می‌توانند به توسعه افسردگی کمک کنند. این رویدادها ممکن است شامل موارد زیر باشند:

ترومای کودکی: آسیب، اهمال و یا از دست دادن معنی‌دار در دوران کودکی می‌تواند آسیب‌هایی را ایجاد کند که در زندگی بزرگسالی منجر به افسردگی می‌شود.

بیماری مزمن: زندگی با بیماری مزمن یا مواجهه با یک بیماری جدی می‌تواند احساسات ناامیدی را ایجاد کند.

تغییرات زندگی مهم: تغییرات مهم زندگی مانند طلاق، از دست دادن شغل، مهاجرت یا بازنشستگی ممکن است استرس زا باشند و حوادث افسرده کننده را ایجاد کنند.

مهم است که تشخیص داده شود که در حالی که غم معمولاً پاسخی طبیعی به شرایط غیرمطلوب است و معمولاً با گذشت زمان و استراتژی‌های مقابله تسکین می‌یابد، افسردگی شامل تعاملات پیچیده بین عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و محیطی است و ممکن است نیاز به مداخله حرفه‌ای برای مدیریت داشته باشد.

به طور کلی، غم و افسردگی در مورد مدت و شدت تفاوت‌های قابل توجهی دارند که می‌توانند در درک و مدیریت این دو وضعیت کمک کنند.

مدت و شدت غم:

احساس غم معمولاً به مدت کوتاهی پایدار می‌ماند و معمولاً با گذشت زمان کاهش می‌یابد. مرکز روانشناسی خوب تاکید دارد شدت این احساس نیز ممکن است متغیر باشد و از حالت آسایش تا حالت ناراحتی متفاوت باشد. عموماً افراد بعد از مدتی قادرند با استفاده از راهکارهای مختلفی مانند حمایت اجتماعی، تفکر مثبت، یا انجام فعالیت‌های لذت‌بخش از این احساس غم عبور کنند.

مدت و شدت افسردگی:

در مقابل، افسردگی معمولاً به طور پایدار بوده و بیشتر از چند هفته یا ماه طول می‌کشد. شدت افسردگی نیز معمولاً بسیار بیشتر از غم است و ممکن است باعث محدودیت شدید در عملکرد روزمره و انجام وظایف زندگی شود. افراد مبتلا به افسردگی ممکن است از انجام فعالیت‌های روزانه امتناع کنند، احساس ناامیدی و بی‌اشتیاقی به زندگی داشته باشند و حتی از افکار و افکار خود شرمنده شوند.

تشخیص میزان شدت و مدت افسردگی می‌تواند به درمان موثر این وضعیت کمک کند، زیرا افراد با افسردگی شدید نیاز به مداخله حرفه‌ای مانند درمان روان‌شناختی و داروهای ضدافسردگی دارند. اهمیت تشخیص زودهنگام و مداخله مناسب در مدت و شدت افسردگی نمی‌تواند تأکید کافی داشته باشد.

علائم غم:

گریه:

گریه یکی از علائم بارز غم است که معمولاً نشانه‌ای از افزایش احساسات ناراحتی و اندوه در افراد است. این ممکن است همراه با حس خفقان، درد در قفسه سینه و حتی سکوت شدید باشد.

افت خلق :

افت خلق یا تغییرات ناگهانی در حالت روحی می‌تواند نشانگر وجود غم باشد. افرادی که درگیر احساس غم هستند ممکن است احساس ناراحتی، تحریک یا خستگی زیادی داشته باشند.

احساس غمگینی:

احساس غمگینی عمیق و پیوسته می‌تواند یکی دیگر از علائم مهم غم باشد. افراد ممکن است احساس تنهایی، انزوا و عدم انگیزه به زندگی را تجربه کنند. این احساسات می‌تواند در طول روز به طور پیوسته و بدون علت خاص حضور داشته باشد.

علائم افسردگی:

ناامیدی:

احساس ناامیدی و بی‌اشتیاقی به زندگی یکی از علائم بارز افسردگی است. افراد ممکن است احساس کنند که هیچ چیزی در زندگی ارزشمند یا مفید نیست و احساس بی‌انگیزگی و بی‌هیجانی به وجود آید.

از دست دادن علاقه

 افراد مبتلا به افسردگی ممکن است علاقه و لذت خود را در فعالیت‌ها و سرگرمی‌های روزانه از دست بدهند. این می‌تواند منجر به کاهش فعالیت‌های لذت‌بخش و اجتناب از فعالیت‌های اجتماعی شود.

کاهش انگیزه:

کاهش انگیزه و علاقه به انجام کارها و وظایف روزمره از دیگر علائم افسردگی است. افراد ممکن است دچار مشکلاتی در انجام کارهای روزانه شوند و احساس کنند که هیچ انگیزه‌ای برای پیشرفت و انجام وظایف ندارند.

این علائم معمولاً به طور پیوسته و مداوم حضور دارند و در صورتی که به مدت طولانی بدون تغییر و بهبود باقی بمانند، ممکن است نشانه‌های افسردگی شدید باشند که نیاز به مداخله حرفه‌ای از سوی مشاوران مرکز روانشناسی خوب  دارند.