کارل یونگ در اوایل قرن بیستم این موضوع را مطرح کرد، مهمترین خصوصیات متمایز کننده نوع و منبع انرژی های درونی است درون گراها سرشار از سرزندگی درونی هستند که یعنی آنها  انگیزه، الهامات و انرژی خود را از دنیایی درونی می گیرند که مملو از ایده ها هیجانات و احساسات است از آنجا که آن ها به شدت تحت تأثیر اتفاقات دنیای بیرون قرار می گیرند وبه  آسانی تخلیه ی انرژی می شوند، سعی می کنند برای حفظ انرژی تمرکز خود را بیشتر روی دنیای درون خود بگذارند از طرف دیگر افراد برونگرا مصرف کننده ی انرژی هستند. 

آنها برای شارژ شدن و انرژی گرفتن نیاز دارند با دیگران مکان ها و سایر محرکهای بیرونی در ارتباط باشند در حالی که یک فرد درون گرا از وقت گذراندن با خود در یک بعد از ظهر آرام احساس سرخوش می کند شاید یک برونگرا برای داشتن این حس باید با افراد جدیدی در مهمانی معاشرت کند و همین ارتباط با دنیای بیرونی دومین ویژگی متمایز کننده ی افراد درون گرا و برونگرا است نیازهای متفاوت آنها و نوع پاسخ و عکس العملشان به محرک های بیرونی اینجا موضوع فقط احساس پرانرژی بودن نیست افراد برون گرا در حقیقت هنگامی که با دیگران و دنیای اطرافشان در تعامل و ارتباط هستند، خوشحال ترند.


 مرکز مشاوره نشان می دهد که آنها شیفته ی تجربیات جدید و محرک های بیرونی متنوع هستند و در طرف مقابل افراد درون گرا برای خوشنودی و خوشحالی نیازی به محرک هایبیرونی بیشمار ندارند آنها با دنیای درون ذهن خودكاملاً سرگرم و راضی هستند. به علاوه درونگراها برای تعامل با دنیای بیرون نسبت به برونگراها، زمان بیشتری نیاز دارند تا بتوانند عکس العمل نشان دهند افراد درون گرا ترجیح می دهند داده های حسی و اطلاعات بیرونی را ابتدا کاملاً بررسی کنند و بعد پاسخ دهند؛ برای همین قبل از صحبت کردن نیاز به زمانی برای فکر کردن دارند در حالی که افراد برونگرا به راحتی هرچه به ذهنشان می اید را می گویند درون گرا و برونگراها در مورد کسب تجربه و دانش هم روشهای متفاوتی دارند. درون گراها، عمیق شدن در موضوعات را ترجیح می دهند و دوست دارند دیدگاهی باریک بینانه داشته باشند. بهترین مشاور خانواده می گوید آنها از اینکه بر روی علایق و زمینه های محدودی تمرکز بیشتر و دقیقتر داشته باشند، لذت می برند. آنها در مواجه با روابط سرگرمی ها و تجارب نیز دقیقاً به همین شکل عمل می کنند. در طرف مقابل برونگراها به شبکه گسترده تری از انتخاب ها، علاقه مند هستند آنها وسعت را به عمق ترجیح می دهند و دوست دارند از هر چیزی مقداری را تجربه کنند تا اینکه مشتاقانه غرق در یک چیز شوند .

درون گرا بودن به چه معناست

در اینجا به بررسی نظریه این روانکاوان از دیدگاه مشاوران میپردازیم

زیگموند فروید  که در این رشته یکی از برجسته ترین هاست، مفهوم درون گرایی را با نظریه لیبیدوی  خود در هم آمیخت. او معتقد بود که همه ی فعالیت های بشر با محوریت یک هدف انجام می شود و تن هم  رفع نیازهای جنسی است. او می گفت از آنجاکه درون گراها معمولاً ساکت و گوشه گیر هستند، پس درون گرایی نوعی پس زدن بیمارگونه ی لیبیدو است. فروید بر این باور بود که درون گرایی نوعی اختلال عصبی پاتولوژی است که فرد را وادار کند از دنیای بیرون رو بگرداند و از این طریق هرگونه امکان حس رضایت و خوشنودی را از خود دریغ کند. به علاوه او معتقد بود که رفتار افراد درون گرا بسیار شبیه به افراد خودشیفته یجامعه ستیز است خوشبختانه از دوران این نوع تفکر منفی مخرب در مورد درون گرایی عبور کرده ایم. هرچند مطالعات و نظریات فرویدسوءبرداشت و تصورات غلط ماندگاری را در مورد درون گرایی بر جای گذاشت اما هنوز هم افراد زیادی همان فکر کلیشه ای را دارند.

روانکاو دیگری که هم دوره ی فروید بود نظریه ی ماندگار مشابهی درباره ی درون گرایی ارائه کرد.

آلفرد آدلر معتقد بود انسان می تواند زندگی و شخصیت خود را آن طور که می خواهد خلق کند و به آن شکل بدهد و درون گرایی شاخصه ی بارز افرادی است که با حس درماندگی کشمکش درونی دارند. او این طور نتیجه گیری کرد که فرد درون گرا از عقده ی خود کمبینی و حقارت رنج میبرد. این اصطلاح که توسط او ابداع شد تا مدتها به طور گسترده از لحاظ فرهنگی مورد استفاده قرار می گرفت. 

طبق نظر بهترین مشاور خانواده حقارت تبدیل به یکی از عواملی شد که برونگرا بودن، نوعی امتیاز فرهنگی در قرن بیستم به حساب بیاید. علیرغم اینکه نظری های فروید و آدلر هر دو بر اساس رفتار و تیپ شخصیتی افراد درونگرا بود اما جالب ااست بدانید که هیچ کدام از آنها نبودند که اولین بار از اصطلاح درون گرایی در نوشته ها یا کارشان استفاده کردند بلکه همکار روانکاو آنهاکارل یونگ بود که این افتخار را نصیب خود کرد او برای اولین بار مفهوم درون گرایی و برونگرایی را تعریف کرد. مطالعات یونگ، جزو مفیدترین دیدگاه ها در روانشناسی مدرن به حساب می آیند. امروزه از بسیاری از نظریه های او استفاده می شوند؛ مانند نظریه ی انرژی روانی که واقعاً تأثیر گذار است. یونگ، اولین فردی است که معتقد بود آنچه افراد درون گرا و برونگرا را از یکدیگر متمایز می کند نوع حرکت جریان های انرژی درونی آنهاست. او عنوان  کرد، در افراد برونگرا انرژی دائماً در جریان به سمت بیرون است برای همین آنها محرک های بیرونی و عملگرا بودن را ترجیح می دهند ؛ اما در افراد درون گرا، انرژی به سمت درون در جریان است که باعث می شود آنها روی دنیای درون خود تمرکز کنند و توجه آنها بیشتر معطوف به افکار و عکس العملهای درونی شان باشد.برای کسب اطلاعات کافی در این زمینه و شناسایی تیپ های شخصیتی خودتان با مرکز مشاوره در ارتباط باشید.