نظریه روانکاوی ، رشد اخلاق را در کودکان نتیجه ی فرایند های همانند سازی در ایجاد وجدان یا فراخود می داند . بر طبق نظر فروید کودک از هنگام خردسالی در معرض مجموعه ی مجموعه ی وسیعی از ناکامی ها قرار دارد . طبق نظر دکتر روانشناس مرکز روانشناسی ازدواج برخی از ناکامی ها ناشی از دخالت های بزرگ تر ها در حلقه ی خانواده است و برخی دیگر حاصل منابع دیگری چون بیماریهاست . احساس خصومتی که در کودک به علت این ناکامی ها به وجود می آید عمدتا متوجه پدر و مادر می شود . اما چون خصومت نسبت به والدین ، خطر تنبیه شدن از سوی آن ها را به همراه دارد و همچنین از نظر اجتماعی ناپسند و نامقبول است ، کودکان این احساس خصومت را سرکوب می کنند . برای ممانعت از بروز این خصومت سرکوب شده ، کودک سعی می کند که ارزش ها و استاندارد های والدین خود را اقتباس کند . به عبارت دیگر ، او می کشد که با والدین خود همانند سازی کند و در نتیجه ارزش ها و استاندارد های آن ها را در خود درونی می کند و این ارزش ها و استاندارد ها ، به صورت ارزش ها و استانداردهای خود او در می آیند . از آن پس ، کودک از وجدان خود تبعیت می کند چنانکه گویی وجدان یک پدر و مادر درونی است و نیز این قابلیت در او شکل می گیرد که هر گاه از ممانعت ها تخلف کند یا حتی به چنین تخلفی وسوسه شود ، خود را مورد سرزنش و تنبیه قرار دهد . این حالت خود تنبیهی به صورت احساس گناه تجربه می شود که شبیه است به اضطراب اولیه شخص در مورد تنبیه یا طرد والدین . به منظور اجتناب از چنین احساس گناهی ، کودک سعی می کند تا حد الامکان از تخلف از قواعد و استاندارد هایی که به وسیله ی والدین وضع شده است ، بپرهیزید و بعدا همین نگرش اجتناب از تخلف ، به قواعد و استاندارد هایی که از سوی جامعه وضع شده است ، تعمیم پیدا می کند . بر اساس مطالعات روانکاوی ، بیشتر ارزش های اخلاقی و فرایند های بنیادی تشکیل وجدان در کودک تا حدود سنین 5 الی 6 سالگی کامل شده و در واقع می توان گفت که یک کودک 6 ساله دارای وجدان ، بزرگسالی با وجدان خواهد شد و بر عکس .

آموزش اخلاق در کودکان :

بر اساس مطالعات انجام شده در زمینه ی مشاوره والدین کودک چون اصول اخلاقی خود را تا سنین 5 و 6 سالگی کسب می کند ، آموزش رسمی اخلاق در مدرسه چندان تاثیری در اخلاقی کردن وی نخواهد داشت شکل گیری شخصیت بنیادین کودک در حدود سنین ذکر شده می باشد و انتظار تغییرات در شخصیت بعد از آن کم است به خاطر همین آموزش اخلاقی رسمی مدرسه ای نمی تواند اثر قابل توجهه داشته باشد و از همان سنین اولیه مشخص می شود که خود فردی با وجدان است یا نه . اما مطالعات جدید تر حاکی از آن است که شیوه های آموزشی قرار دادن کودک در موقعیت های وسوسه انگیز و سرزنش و بازداری وی  از ارتکاب خطا به منظور درونی کردن این سرزنش ها است که حاصل آن شکل گیری وجدان در کودک خواهد بود . مطالعات بزرگان روانشناسی نظیر پیاژه رشد اخلاق را در طی مراحلی معرفی می کند که به ترتیب روی می دهند و کودک بعد از پشت سر گذاشتن مرحله قبلی وارد مرحله جدیدی می شود و افزایش سن کودک میزان رشد اخلاق را نیز تعیین می کند . در تعیین رشد اخلاقی کودکان موارد زیادی مطرح شده است و  اگر بخواهیم به نتیجه کلی در آن برسیم خواهیم دید که خانواده نقش تعیین کننده در رشد اخلاقی کودکان دارد و این والدین هستند که می توانند با تربیت صحیح فرزند دارای بهداشت سلامت روانی را داشته باشند . و آن چه که مهم است نوع رفتار والدین می باشد زیرا که کودکان از طریق یادگیری مشاهده ای و الگو پذیری از پدر و مادر خود رفتار ها را یاد می گیرند و به عبارتی آن ها را تقلید می کنند . برای مثال زمانی که والدین در ارتباطات خود به صورت پرخاشگرانه بر خورد کنند و در زندگی آن ها عصبانیت پیوسته وجود داشته باشد فرزندان نیز از خشم و پرخاشگری در ارتباطات خود استفاده کرده و در بزرگسالی و زندگی مشترک نیز همین روال را در پیش خواهند گرفت و به همین دلیل تاکید بهترین مشاور روانشناس در تهران دقت بر روابط زوجین می باشد و زمانی که والدین با مشکلاتی در ارتباط زناشویی خود دارند و قادر به حل کردن آن نیستند باید از خدمات مشاوره زناشویی بهره مند شوند تا از اثرات مخرب رابطه خود بر فرزندان بکاهند .

 روانشناس کودک خوب در تهران بیان می کند که بزرگ تر ها نمی توانند مانع از آموختن رفتار های اخلاقی یا غیر اخلاقی از سوی کودکان شوند و برای والدین چاره ای جز این وجود ندارد که این اصول آموختن را درک کنند و کودکان را در مسیر آموختن اخلاق درست هدایت کنند و یا بگذارند که این کار به صورتی بی نظم و برنامه ریزی نشده ، صورت بگیرد . بنابراین بهتر است که والدین با درک اهمیت یادگیری اخلاق در نخستین مرحله ، رفتار خود را به نحوی سازمان دهند که بتوانند از سوی کودکان به عنوان سر مشقی مناسب و مورد قبول در جامعه مورد تقلید قرار گیرند و بعد کودکان را برای داشتن رفتار مناسب مورد تشویق و تقویت قرار دهند و رفتار های نامناسب را مورد بی اعتنایی قرار دهند و یا آن ها را تنبیه کنند و اما باید دانست که هر تنبیهی مناسب نیست و آن نیز نیازمند دانش کافی می باشد .